متأسفانه من فکر میکنم مردم ما هنوز باور نکردند که پیک پنجم کرونا چقدر بد بوده و هست و وقتی خدایی نکرده وارد بیمارستان میشوند و کارشان به بیمارستان میرسد تازه متوجه میشوند که چه خبر است.
به نقل از رسانه جو ، دکتر معظمه آقامحمدی، رزیدنت سال چهار قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است که اکنون در بیمارستان امام حسین(ع) تهران مشغول به خدمت است.
اﻭﻝ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯ ﭘﺰﺷﻚ ﺭا ﺑﻪ ﻫﻤﻪ اﺳﺎﺗﻴﺪ ﻋﺰﻳﺰ و ﺩﻟﺴﻮﺯﻡ و ﻫﻤﻜﺎﺭاﻥ ﮔﺮامی ﻛﻪ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﻫﻮای ﻣﺎ ﺭا ﺩاشتند و ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎی ﺳﺨﺖ ﻛﻨﺎﺭ ﻣا ﺑﻮﺩند تبریک عرض میکنم.
ما که با مدرک پزشکی عمومی وارد این دوره شدیم، دانشجو محسوب میشویم اما عملا عمده کار بیمارستان بر عهده ماست؛ البته زیر نظر اساتید ولی برخورد اولیه و «مَنیج مِنت» بیماران در وهله اول برعهده دستیاران میباشد.
ما حدود 120 ساعت در هفته کار میکنیم، 10 تا 15 کشیک داریم که بسته به نوع رشته و سال تحصیلی متفاوت است. میزان حقوقی هم که به عنوان دستیار دریافت میکنیم، قبل از عید 2 میلیون و 800 هزار تومان بوده است اما از بعد از عید به 3 میلیون و 700 هزار تومان افزایش یافته است که به صورت ماهانه پرداخت میشود. در کرونا هم کارانه خاصی دریافت نکردیم. یکی دو ماه در حد 9 هزار تومان تا 16 هزار تومان برای دستیاران قلب واریز شده که ما خیلی به آن توجهی نکردیم.
دوره کرونا که یک دوره بسیار کذایی بود که هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ اقتصادی به همه فشار آمد ولی این دوره برای کسانی که داخل بیمارستان بودند، فشارش مضاعف بود. من چیزی که خودم تجربه کردم را میگویم اما خب کسانی که مثل من باشند هم خیلی زیادند. همسر بنده تخصص قلب و عروق خود را تمام کرده و در یکی از استانهای دور از تهران مشغول کار است و در واقع در حال گذران دوره طرح تخصص خود است. الان حدود 20 ماه است که ما از همدیگر دوریم. شاید ماهی سه روز بتواند به تهران بیاید.
در دوران کرونا خیلی از این مرخصیها لغو شد و ما به خاطر این شرایطی که پیش آمد اصلا همدیگر را نمیدیدیم. یک مزیتی که قبل از این که ایشان بروند داشت، این بود که خانواده من تهران هستند و من میتوانستم خانوادهام را ببینم اما از موقعی که کرونا آمده، به دلیل این که ممکن است ما ناقل باشیم و عفونت را منتقل کنیم، شاید ماهی یک بار یا سه هفته یک بار من میتوانستم خانوادهام را با ماسک و به مدت یکی دو ساعت ببینم و برگردم. یعنی عملا من دو سال است که تنها زندگی میکنم.
بیمارستان یک محیط پر از تنش است. میبینی که روزانه چندین نفر از دنیا میروند، خانوادهها بسیار داغدار هستند و دیدن این صحنهها به تنهایی ذهن آدم را مشغول میکند و خیلی روی روحیه آدم تاثیر منفی میگذارد. یکی فیلمبردار عروسی است و دائم با صحنههای خوب مواجه است و روزهای خوب مردم را میبیند ولی یک نفر هم مثل ما فقط روزهای بد را میبیند. مشکلات خودمان در یک طرف، مشکلات و انرژی منفی که از بقیه دریافت میکنیم هم طرف دیگر. آن تسلطی که باید روی آرامش خود داشته باشیم هم یک انرژی مضاعفی میگیرد تا این انرژی منفی که در خودمان است را به کسی منتقل نکنیم.
من در این دوره یک بار کرونا گرفتم. همسرم هم کرونا گرفت. خوشبختانه ما در بیمارستان امام حسین فوتی به دلیل کرونا نداشتیم. البته یک فوتی به دلیل ایست قلبی داشتیم که به دلایلی ممکن است این ایست قلبی اتفاق افتاده باشد. ایست قلبی در جوانان ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد. یکی از دلایل آن هم افزایش فشار کاری و استرس و کاهش استراحت است. متاسفانه یکی از همکاران جوان خود را که متولد 69 و دستیار قلب بودند، حدود یک ماه پیش به دلیل ایست قلبی از دست دادیم. خیلی واقعهی دردناکی بود.
یکی دیگر از همکاران همسرم که متخصص خون و سرطان و در حال گذراندن طرح خود بودند هم به خاطر کرونا از دنیا رفتند. شرایط بسیار سختی وجود دارد.
متاسفانه آن دیدگاهی که مردم به پزشکان دارند و آن چیزی که در رسانهها بازتاب میشود حداکثر شاید 5 درصد از جامعه پزشکی را پوشش دهد. در صورتی که جامعه پزشکی الان ما هستیم. کسانی که متولد 67 تا حدود 71 هستند و با سن 28 تا 35 سال وارد دوره دستیاری شدند و وقتی خود را با هم سنهای خودشان مقایسه میکنند، از لحاظ میزان کار، استرس و استراحتی که داشتند و یا از لحاظ میزان درسی که خواندند، میبینند که همه چیز را باختند و متناسب با آن هم نه از لحاظ اجتماعی و نه از لحاظ اقتصادی به هیچ عنوان ارضا نمیشوند و دائم هم دارند محکوم میشوند که اینها آدمهای بیاخلاق و پولدوستی هستند.
من که الان در سن 31 سالگی، بعد از 4 سال تحصیل در رشته تخصص و 8 سال تحصیل در رشته پزشکی عمومی با رتبه دو رقمی کنکور، در جایگاهی هستم که متناسب با همسن و سالهای خودم نه از زندگی لذت بردم، نه استراحت کافی داشتم و نه از لحاظ اجتماعی به جایگاهی که میخواستم رسیدم. در جامعهای که ما پزشکان دائم محکوم میشویم به این که آدمهای کم کار و بیوجدان و بیاخلاق و پولدوستی هستیم، از نظر اقتصادی، حداقلهای یک زندگی که باید بعد از سالها تحصیل در دانشگاه داشته باشیم را نداریم.
این موارد خیلی باعث خلأ میشود. این قضیه در کرونا دو برابر شد. این که آدم در مواجهه با کرونا سلامتی خود و خانوادهاش را زیر پا بگذارد و به خاطر حس انساندوستانهای که دارد، فرای وظیفهاش بیاید به آدمها کمک بکند و ویزیت کند و درد و رنج مریضها را بشنود، انرژی مضاعف میگیرد. در کنار این که ما هم در این شرایط مثل همه تحت فشار هستیم. ما هم مشکلات خانوادگی خود را داشتیم. خانواده من بستری شدند و کرونا گرفتند. به هر حال هر کسی الان مشغول مشکلات خودش است و با این اوصاف ما باید داخل بیمارستان باشیم و بیماران کرونایی را ویزیت کنیم.
رشته قلب یک رشتهای است که شاید از نظر برخورد با موارد کرونا نسبت به رشتههای داخلی، عفونی و بیهوشی که مستقیما با بیماران کرونایی در ارتباط هستند، در رده دوم قرار دارد چون اکثر این بیماران مشکلات قلبی زمینهای و تنگی نفس دارند که علتهای قلبی آن باید رد شود. بسیاری از بیماران نیازمند اکو و معاینه دقیق هستند. ما در اکو، فاصلهای که با باید با بیمار کرونایی داشته باشیم، شاید حدود 20 سانتی متر است. روزهایی را گذراندم که در آی سیو مجبور میشدم 10 تا اکو برای بیماران کرونایی آی سیو انجام دهم. بعد از آن هم من خودم کرونا گرفتم که خدا رو شکر بهتر شدم اما این برخورد با بیماران، چه کرونایی و چه غیر کرونایی همیشه در بیمارستان هست.
متاسفانه بعد از عید و با این پیک چهارم و پنجمی که وارد شده، لود کاری تقریبا دو یا سه برابر شده است بدون این که امکانات اضافهتری وجود داشته باشد، بدون این که مزایای اضافهتری داده باشند ولی هیچ کس به خاطر این که مزایای او عقب افتاده یا مبلغ اضافهتری به او نمیدهند، کار خود را پشت گوش نینداخته است. صرفا هم به خاطر احساس مسئولیتپذیری که پزشکان دارند. شب و نصف شب که بیمار بدحال میشود پزشک باید برود. در صورتی که در مقایسه با یک حرفه دیگر که اگر نصف شب به مشکل بربخورد یا طرف نمیآید یا اگر هم بیاید یکسری مزایای دو یا سه برابر میخواهد.
حالا شما تصور کنید که در شرایطی قرار دارید که جان خودتان در خطر است، خسته هستید، یک بیمار ممکن است در طول روز ده بار به ویزیت نیاز پیدا کند و یک مریض هم ممکن است دوبار به ویزیت نیاز پیدا کند. مزایای این دو مریض تفاوتی برای پزشک مورد نظر ندارد ولی پزشک موظف است و خودش را مسئول میداند که این بیمار را ببیند. اینها را هر کسی که پزشک باشد و در برخورد اول با رشته پزشکی قرار دارد میتواند درک کند. ما هر چقدر هم از سختیهای خود بگوییم شاید خیلیها این قضیه را درک نکنند و متاسفانه با رسانه ضد پزشک هم که به وجود آمده، خستگی و ناامیدی را برای این قشر ده برابر کرده اما همیشه یک لذتی برای خود بنده وجود داشته، از این نظر که اگر مردم نبینند، خدا قطعا میبیند و این از همه بالاتر است.
متأسفانه من فکر میکنم مردم ما هنوز باور نکردند که پیک پنجم کرونا چقدر بد بوده و هست و وقتی خدایی نکرده وارد بیمارستان میشوند و کارشان به بیمارستان میرسد تازه متوجه میشوند که چه خبر است.
ما یک پارکینگ طبقاتی داخل بیمارستان داشتیم که الان کانکس و تخت گذاشتند و بیمار کرونایی خواباندهاند. از تمام طبقات بیمارستان که حدود 700-800 تخت دارد، تقریبا 600 تخت مخصوص بیماران کرونایی است که کاملا “اوور لود” است. واقعا کمبود امکانات داریم و مردم باید این را باور کنند. شرایط خیلی بد است.
کاری ندارم که به خاطر سیاستهای نادرست است یا مدیریت نادرست و یا دلایلی مثل فقر فرهنگی، اقتصادی و یا تحریم و… اما یک چیز را خوب میدانم و آن این که هر کسی باید دلش برای خودش بسوزد و مواظب سلامتی خود باشد. همیشه میگویند پیشگیری بهتر از درمان است. مردم باید مواظب خودشان باشند تا مجبور نباشند در این شرایط قرار بگیرند چون اصلا شرایط خوبی نیست.
خدا رو شکر بعد از واکسیناسیون، تعداد فوتیها بین پزشکان و باقی کادر بهداشت و درمان خیلی کمتر شد یعنی حداقل من از بعد از عید که واکسیناسیون کادر درمان تمام شد، به گوشم چیزی نخورد اما قبل از آن خیلیها را از دست دادیم. فقط میتوانم از مردم خواهش کنم یک مقدار همکاری کنند و واقعیت موجود را درک کنند نه به خاطر ما پزشکان بلکه به خاطر خودشان. مسلما وقتی ما غم آنها را میبینم، صد برابر غمگینتر میشویم.